ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت
ای جــــان به لــب آمــــده از تـــو گریـــخت
با غم ســر کن که شادی از کوی تو رفــت
با شـــب بنشین که آفــتاب از تو گریــخت
« فریدون مشیری »
پسر قصه گفت،
دختر باور کرد،
کودک سر راه ماند !
« داریوش خطیر »
اوقات فراغت جزعی از24 ساعت زندگی ماست،یا لااقل بخشی فراموش شده از زندگی ماست.در لغت نامه دهخدا تفریح به زمانی اشاره دارد که فرد کاری انجام میدهد که در مقابل ان مزدی دریافت نمیکند(فعالیتی به میل فرد که از روی وظیفه انجام نمیشود)
از ویژگیهای زندگی شهری قرار گرفتن در فضاهای تعریف شده است،فضاهایی که در آن نظم و امنیت حرف اول را میزنند.مصداق بارز این فضاها میتوانند همین تفریح گاهها باشند.مکانهایی تعریف شده که مردم انرژیشان را در آن تخلیه میکنند و اسباب سرگرمی خود را فراهم میاورند.یکی از ویژگی های فضاهای تعریف شده قابلیت کنترل انهاست.این فضاها توسط دوربین های مدار بسته وگشتهای موتوری پلیس یا بوسیله بلندگوهایی که ذهن مخاطب را تسخیر میکنند کنترل میشود.
همه ما بخشی از اوقات کودکیمان را در این فضا ها سپری کرده ایم یا همکنون شاهد آن هستیم،حال سوال اینجاست،چقدر در این فضاها احساس آرامش و امنیت میکنیم.چقدر در این فضاها احساس شادمانی داریم...این مکانها ابزاری شده اند برای کنترل اجتماعی افراد،شاید بدین دلیل است که نسبت به آنها احساس خوبی نداریم.
باید طوری زندگی کنیم که انگار آزادیم.
گرچه نمیتوانیم از سرنوشت بگریزیم.
ولی باید با آن درگیر شویم.
باید پیشامد سرنوشتمان را اراده کنیم.
باید به تقدیرمان عشق بورزیم.
نیچه
داغونم داغون
هر روز دارم بدترمیشم نمیدونم چمه. خیره سرم رفتم دکتر روز و شب دارم دارو میخورم ولی بدتر شدم که بهتر نشدم
دلم گرفته
مغزم پره نمیتونم تمرکز کنم نمیتونم فکرمو رو یه چیزی متمرکز کنم
سر گیجه گرفتم دارم دیوونه میشم حالم از همه چی داره بهم میخوره هیچی ارضام نمیکنه
نمیدونم باید چیکار کنم اگه از اول اینطور بودم ناراحت نمیشدم ولی چی شد این بلا سرم اومد نمیدونم
همه چی ریخته بهم اخلاقم رفتارم کل شخصیتم عوض شده نمیخوام اینطور باشم میخوام همون آدم قبلی باشم میخوام همه چی بشه مثل اولش میخوام وقتی نقاشی میکشم رنگای شاد بذارم روی بوم میخوام همون آدم قبلی باشم.